زندگی مرا برای خوشبختی پسرشان تباه کردند ؛ شوهرم با زنی بزرگتر از خودش رابطه داشت | پسرخواندهام مرا کتک میزند
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۴۴۱۶۷
به گزارش همشهری آنلاین، زن ۴۵ ساله که برای شکایت از پسرخواندهاش وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان اینکه ۲۰ سال برای پسرخواندهام زحمت کشیدم تا به سن جوانی رسید اما اکنون مرا کتک میزند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسمآباد مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که یکی از همسایگان قدیمی مادربزرگم، مرا برای پسرش خواستگاری کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خیلی زود مراسم خواستگاری انجام شد و من و جاهد در حالی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم که او بیشتر اوقات خودش را در خارج از خانه می گذراند. آرام آرام احساس کردم علاقهای به من ندارد و رفتار عاطفی سردی از خود بروز میدهد. در حالی که دخترم را باردار شده بودم، حس عجیبی را تجربه میکردم و از رفتارهای شوهرم رنج میکشیدم. این بود که در جستجوی علت رفتارهای او برآمدم و فهمیدم که با زن دیگری ارتباط دارد.
هنگامی که موضوع را با خانواده جاهد درمیان گذاشتم، آنها نگاهی به یکدیگر انداختند و سپس مادرش رازی را برایم فاش کرد که زندگی مرا به تباهی کشاند. او گفت جاهد قبل از ازدواج با تو به آن زن مطلقه علاقهمند بود اما ما نمیخواستیم پسرمان با زنی ازدواج کند که ۱۲ سال از خودش بزرگتر است به همین دلیل پس از جستجوهای فراوان که دختری با اصل و نسب پیدا کنیم، بالاخره به تو رسیدیم و از جاهد خواستیم با تو ازدواج کند چراکه قصد داشتیم با این ازدواج او را از آن زن دور کنیم.
با شنیدن این جملات رنگ از رخسارم پرید و در دلم همه اعضای خانواده جاهد را نفرین کردم که زندگی مرا به فلاکت کشاندند تا پسرشان را خوشبخت کنند. زندگی مشترک من و جاهد دیگر دوامی نداشت و من بعد از به دنیا آمدن دخترم در حالی از او طلاق گرفتم که جاهد مرا رها کرده بود و بیشتر شبها را با آن زن میگذراند.
در این شرایط دخترم را نیز به جاهد دادم و خودم به خانه پدرم بازگشتم ولی هنوز یک سال بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که جعفر به خواستگاریام آمد. او هم یک ازدواج ناموفق داشت و پسر یک سالهاش را نزد خودش نگه داشته بود. وقتی باهم صحبت کردیم، من به او قول دادم که از پسرش در حد توانم مراقبت کنم و او را مانند فرزند خودم بدانم.
بعد از این گفتگوها من و جعفر با هم ازدواج کردیم و من مادر سیروس شدم به طوری که برای آسایش او از همان ابتدا از هیچ چیزی دریغ نکردم. حتی وقتی فرزندان خودم به دنیا آمدند، بیشتر از همه به سیروس توجه میکردم تا احساس غربت نکند و مرا مانند مادر خودش دوست داشته باشد. با وجود این، وقتی بزرگتر شد و به سن نوجوانی رسید متاسفانه حرفهای دیگران در افکارش تاثیر گذاشت و بدرفتاریهای توهینآمیز با مرا شروع کرد. اما من اهمیتی نمی دادم و سعی میکردم اینگونه رفتارها را تحمل کنم.
تا اینکه سال گذشته همسرم به طور ناگهانی دچار سکته قلبی شد و جان خود را از دست داد. بعد از مرگ جعفر من بخشی از منزلم را به نام سیروس سند زدم تا برای آیندهاش سرمایهای داشته باشد و همواره به فرزندانم تاکید میکردم باید به حرف برادر بزرگترشان گوش کنند. با همه این محبتها اما او به هر بهانهای به من ناسزا میگوید و گاهی نیز از سر غرور جوانی مشت و لگدهایش را نثارم میکند.
دیگر خسته شدهام و نمیتوانم این همه کتککاریهای بیرحمانه او را تحمل کنم. از سوی دیگر نیز من سیروس را از یک سالگی بزرگ کردهام و او را مانند فرزند خودم دوست دارم و نمیتوانم او را از خانهام بیرون کنم.
با دستور سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسمآباد مشهد) اقدامات مشاورهای و بررسیهای قانونی این پرونده با احضار سیروس به کلانتری در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
کد خبر 800367 منبع: خراسان برچسبها ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: ازدواج طلاق خانواده حوادث ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۴۴۱۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصمیم بزرگ: مورایس چگونه مسلمان شد
به گزارش «ورزش سه» مربی پرتغالی سپاهان، به لحاظ اخلاقی بی تردید یکی از متفاوت ترین مربیان خارجی است که در سال های اخیر به فوتبال ایران آمده است. فارغ از آرامش و ادبیات مودبانه ای که او در برابر سوالات غالباً چالشی، یکی از ویژگی های قابل تحسین او، علاقه ای است که نسبت به فرهنگ، هنر و موسیقی ایرانی بروز می دهد.
این طرز تفکر، دقیقاً نقطه مقابل برخی مربیان اروپایی است که حتی با وجود سال ها حضور در ایران، نگاه بالا به پایین و اظهارنظرهای توام با نیش و کنایه را حفظ می کنند.
* حادثه ای که زندگی مورایس را تغییر داد
به گفته برخی نزدیکان این مربی، ماجرای عجیبی زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است. ماجرایی که کمتر درباره آن صحبت شده است.
او پیش از اینکه پیشنهاد سپاهان را بپذیرد و به ایران سفر کند، در یک سانحه رانندگی دچار وضعیتی شبیه بیهوشی و کما میشود و پس از بهبودی، نوع نگاه وی به زندگی به کلی متفاوت شده است.
* می خواهم مسلمان شوم
اما آنچه که مدیران باشگاه سپاهان را شگفت زده کرد، این بود که مورایس چندی پیش به باشگاه مراجعه کرده و می گوید: «من میخواهم مسلمان شوم. باید از کجا شروع کنم؟»
به منظور راهنمایی این مربی پرتغالی، ابتدا از طریق بخش فرهنگی باشگاه سپاهان، مسائلی در خصوص عرف، شرع و قانون در ایران و دین اسلام برای وی توضیح داده شده و بلافاصله مقدمات شرعی تشرف مورایس به دین مبین اسلام انجام شده است. وی همچنین در محضر یکی از علما، شهادتین را به زبان جاری ساخته و شرعا مشرف به دین اسلام شد و شیعه گردیده است.
نکته دیگر اینکه به موازات این اقدامات، یک مشاور مذهبی با آشنایی کامل به زبان انگلیسی در کنار وی، فرآیند آشنایی و آموزش مبانی اعتقادی و نیز پاسخگویی به سوالات مورایس را برعهده داشته است.
* ازدواج با دختر ایرانی
از مدت ها قبل زمزمه هایی مبنی بر ازدواج قریب الوقوع ژوزه مورایس با یک بانوی ایرانی در جریان بود. موضوعی که همراه با خبر تشرف او به دین اسلام، پررنگ تر شد و رسانه ها نیز درباره آن صحبت کردند.
در این خصوص گفته می شود مسائل شرعی ازدواج مورایس با همسر ایرانی اش اتفاق افتاده و طی چند روز آینده این مراسم به صورت رسمی برگزار میشود.